جدول جو
جدول جو

معنی سرچین کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرچین کردن
(حَ کَ دَ)
برگزیدن. خلاصه کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
کنایه از پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هر کدام حصه ای ببرند، پول یا چیز دیگر را به همین طریق از جماعتی دریافت و جمع آوری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلچین کردن
تصویر گلچین کردن
کنایه از برگزیدن، انتخاب کردن
فرهنگ فارسی عمید
(حِ شُ دَ)
اثر کردن. راه یافتن:
بسوزم که یار پسندیده اوست
که در وی سرایت کند سوز دوست.
سعدی.
فراقنامۀ سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت.
سعدی.
سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق
این ریش اندرون بکند هم سرایتی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(چَ/ چُو شُ دَ)
چیدن بطور سبز. نارسیده چیدن. در حالی که میوه یا گیاهی سبز است چیدن آن را
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
کثیف کردن. آلوده کردن. شوخگین کردن. تدنیس. (منتهی الارب). رجوع به چرک و چرکن و چرکین شود.
- چرکین کردن دل کسی را، افسرده و ملول و آزرده خاطر ساختن او را
لغت نامه دهخدا
(حَلْ لا کَ دَ)
ساختن. بهم بافتن. سرهم کردن:
پریرخ زآن بتان پرهیز میکرد
دروغی چند را سرتیز میکرد.
نظامی.
، فروبردن. داخل کردن:
سنان بر سینه ها سرتیز کرده
جهان را روز رستاخیز کرده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
زودتر چیدن و درو کردن زراعت بسبب آفتی که رسیده است چون ملخ و جز آن. گندم و جو و حبوب دیگر را برای آفتی، زودتر از وقت چیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلچین کردن
تصویر گلچین کردن
انتخاب کردن برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
تقسیم وجهی یا جنسی بین افراد یک جمع انجمن و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
چوب و خار ومانند آن بر دیوار نهادن تا کسی نتواند از آن بالا رود. پرچین و شکن کردن پر پیچ و تاب کردن، یا پرچین کردن ابرو. خشم گرفتن، متاء ثر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
((~. ش کَ. کَ دَ))
تقسیم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
تزن
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
Rock
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
se balancer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
揺れる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
جھولنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
দুলানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
โยก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
kutetemeka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
sallanmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
להתנדנד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
흔들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
झूलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
schommelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
dondolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
balançar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
摇晃
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
huśtać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
гойдати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
schaukeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
качать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سنگین کردن
تصویر سنگین کردن
balancearse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی